در این گردآوری که توسط خودم انجام شده اشخاصی که در نامه های نهج البلاغه وجود داشته اند بررسی شده اند(اولش فقط برای 4 نمره ناقابل بود ولی بهتر از یه رفع تکلیف از آب در اومد)ء
اكنون شهيدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستيم. شهيدان سخنشان را
گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم، آنها كه گستاخي آن را داشتند كه ـ وقتي
نميتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب كنند، رفتند، و ما بيشرمان
مانديم، صدها سال است كه ماندهايم. و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما
ـ مظاهر ذلت و زبوني ـ بر حسين(ع) و زينب(س) ـ مظاهر حيات و عزت ـ
ميگرييم، و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان، عزادار و سوگوار آن
عزيزان باشيم.
امروز شهيدان پيام خويش را با خون خود گذاشتند و روي در روي ما بر روي زمين نشستند، تا نشستگان تاريخ را به قيام بخوانند.
در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاريخ ما، تشيع، عزيزترين گوهرهايي كه
بشريت آفريده است، حيات بخش ترين مادههايي كه به تاريخ، حيات و تپش و
تكان ميدهد، و خدايي ترين درسهايي كه به انسان ميآموزد كه ميتواند تا
«خدا» بالا رود، نهفته است و ميراث همه اين سرمايههاي عزيز الهي به دست
ما پليدان زبون و ذليل افتاده است.
ما وارث عزيزترين امانتهايي هستيم كه با جهادها و شهادتها و با
ارزشهاي بزرگ انساني، در تاريخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اينهمه
هستيم، و ما مسؤول آن هستيم كه امتي بسازيم از خويش، تا براي بشريت نمونه
باشيم. «وكذالك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول
عليكم شهيدا» خطاب به ماست.
ما مسئول اين هستيم كه با اين ميراث عزيز شهدا و مجاهدانمان و امامان
و راهبرانمان و ايمانمان و كتابمان، امتي نمونه بسازيم تا براي مردم جهان
شاهد باشيم و شهيد باشيم و پيامبر(ص) براي ما نمونه و شهيد باشد.
رسالتي به اين سنگيني، رسالت حيات و زندگي و حركت بخشيدن به بشريت، بر عهده ماست، كه زندگي روزمرهمان را عاجزيم!
خدايا! اين چه حكمت است؟
و ما كه در پليدي و منجلاب زندگي روزمره جانوريمان غرقيم، بايد سوگوار
و عزادار مردان و زنان و كودكاني باشيم كه در كربلا براي هميشه، شهادتشان
و حضورشان را در تاريخ و در پيشگاه خدا و در پيشگاه آزادي به ثبت
رساندهاند.
خدايا اين باز چه مظلوميتي بر خاندان حسين؟
اكنون شهيدان كارشان را به پايان رساندهاند. و ما شب شام غريبان
ميگرييم، و پايانش را اعلام ميكنيم و ميبينيم چگونه در جامعه گريستن بر
حسين (ع)، و عشق به حسين (ع)، با يزيد همدست و همداستانيم؟ او كه ميخواست
اين داستان به پايان برسد.
اكنون شهيدان كارشان را به پايان بردهاند و خاموش رفتهاند، همهشان،
هر كدامشان، نقش خويش را خوب بازي كردهاند. معلم، مؤذن، پير، جوان، بزرگ،
كوچك، زن، خدمتكار، آقا، اشرافي و كودك، هر كدام به نمايندگي و بهعنوان
نمونه و درسي به همه كودكان و به همه پيران و به همه زنان، و به همه
بزرگان و به همه كوچكان! مردني به اين زيبايي و با اينهمه حيات را انتخاب
كردهاند.
اينها دو كار كردند، اين شهيدان امروز دو كار كردند، از كودك حسين (ع)
گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاري قرآن تا آن معلم اطفال
كوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خويشاوند يا بيگانه، و تا آن مرد اشرافي و
بزرگ و باحيثيت در جامعه خود و تا آن مرد عاري از همه فخرهاي اجتماعي، همه
برادرانه در برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، زنان، كودكان و همه
پيران و جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگي كنند ـ اگر
ميتوانند ـ و چگونه بميرند ـ اگر نميتوانند.
اين شهيدان كار ديگري نيز كردند: شهادت دادند با خون خويش ـ نه با
كلمه ـ شهادت دادند، در محكمه تاريخ انسان. هر كدام به نمايندگي صنف
خودشان. شهادت دادند كه در نظام واحد حاكم بر تاريخ بشري ـ نظامي كه سياست
را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را، و فلسفه و انديشه را و احساس را و
اخلاق را و بشريت را همه را ابزار دست ميكند تا انسانها را قرباني مطامع
خود كند و از همه چيز پايگاهي براي حكومت ظلم و جور و جنايت بسازد ـ همه
گروههاي مردم و همه ارزشهاي انساني محكوم شده است.
يك حاكم است بر همه تاريخ، يك ظالم است كه بر تاريخ حكومت ميكند، يك
جلاد است كه شهيد ميكند و در طول تاريخ، فرزندان بسياري قرباني اين جلاد
شدهاند، و زنان بسياري در زير تازيانههاي اين جلاد حاكم بر تاريخ، خاموش
شدهاند، و به قيمت خونهاي بسيار، آخور آباد كردهاند و گرسنگيها و
بردگيها و قتل عامهاي بسيار در تاريخ از زنان و كودكان شده است، از
مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.
و اكنون حسين (ع) با همه هستياش آمده است تا در محكمه تاريخ، در كنار فرات شهادت بدهد