کتاب بیگانه
نویسنده:آلبرکامو درباره کتاب:ديرگاهي است که من رمان بيگانه را در يک جمله، که گمان نميکنم زياد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «
در جامعة ما هرکس که در تدفين مادر نگريد خطر اعدام تهديدش ميکند.» منظور
اين است که فقط بگويم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در
بازي معهود مشارکت نداشت. در اين معني از جامعة خود بيگانه است و از متن
برکنار؛ در پيرامون زندگي شخصي، تنها و در جستجوي لذتهاي تن سرگردان. از
اين رو خوانندگان او را خودباختهاي يافتهاند دستخوش امواج. با اين
حال اگر از خود بپرسند که چرا قهرمان داستان در بازي شرکت نميکند به
جوابي خواهند رسيد متضمن انديشهاي درستتر، يا دستکم، انديشهاي
نزديکتر به فکر نويسنده. جواب ساده است: مورسو نميخواهد دروغ بگويد.
دروغ گفتن تنها آن نيست که چيزي را که نيست بگوييم هست. دروغگويي به خصوص
اين است که چيزي را که هست زياده وانمود کنيم، و آنجا که به دل مربوط
ميشود، به بيش از آنچه احساس ميکنيم تظاهر کنيم. و اين کاري است که همة
ما همه روزه ميکنيم تا زندگي را ساده کنيم. مورسو ، برعکس آن چه ظواهر
مينماياند، نميخواهد زندگي را ساده کند. آنچنان که هست، همانگونه
مينمايد و همانگونه سخن ميگويد. نميخواهد بر احساساتش سرپوش بگذارد، و
جامعه، بيتأمل، احساس خطر ميکند. مثلاً از او ميخواهند که از جنايتش،
طبق معمول، اظهار ندامت کند. مورسو جواب ميدهد که در اين باره بيشتر
احساس ملال ميکند تا ندامت واقعي. و همين تفاوت جزيي کارش را به محکوميت
به اعدام ميکشاند. مورسو در نظر من خودباختهاي دستخوش امواج نيست
بلکه آدمي است فقير و عريان، و عاشق آفتاب بيسايه. حاشا که عاري از
هرگونه حساسيت باشد. شوري عميق و پيگير او را به جنبش و هيجان ميآورد:
شور مطلقطلبي و حقيقتخواهي. حقيقتي که هنوز منفي است، حقيقي بودن و
احساس کردن، اما حقيقتي که بيآن هيچ فتحي بر خود و بر جهان ممکن نخواهد
بود. بنابراين، با خواندن سرگذشت مردي که بدون هيچ وضع و داعية
قهرماني، در حقيقت پذيراي مرگ ميشود اميد هست که خواننده زياد به اشتباه
نيفتد. براي من پيش آمده است که برخلاف عرف ادعا کنم که کوشيدهام تا در
قهرمان کتاب خود، چهرة تنها مسيحي راستيني را که شايستة آنيم تصوير کنم.
با اين توضيحات خواننده درخواهد يافت که من اين نکته را بدون کوچکترين
قصد بياحترامي ميگويم، منتهي با طنزي که هر هنرمندي محق است در بارة
شخصيتي که آفريده است، به کار برد.
اين متن مقدمهاي است که کامو بر چاپ انگليسي رمان خود، بيگانه، نوشته است.
Source: http://www.ketabkhaneh.i8.com/index2.htm |