Thursday, 2024-11-28, 9:32 PM

خوش آمديد

Main | Registration | Login
Welcome مهمان
RSS
آرشیو موضوعی
تاریخ ایران و جهان [0]
داستان و رمان [6]
عرفان [0]
اخلاق و فلسفه [2]
خاطرات و شخصيتها [0]
ديني و مذهبي [4]
علوم اجتماعي [0]
ادبيات فارسي [0]
داستان كوتاه [21]
سياسي [0]
شعر [1]
متفرقه [0]
نظرسنجی
نظرتون درباره اينجا؟
Total of answers: 35
آمار
Login form
موزیک آنلاین
جستجو
دوستان
  • Create your own site
  • كتابخانه


    Main » Articles » داستان كوتاه

    اينجا هم همينطور

    پيرمرد روي نيمكت نشسته بود و كلاهش را روي سرش كشيده بود و استراحت ميكرد. سواري نزديك شد و از او پرسيد:

    هي پيري ! مردم اين شهر چه جور آدمهاييند؟

    پيرمرد پرسيد: مردم شهر تو چه جوريند؟

    گفت: مزخرف !

    پيرمرد گفت: اينجا هم همينطور

    بعد از چند ساعت سوار ديگري نزديك شد و همين سؤال را پرسيد.

    پيرمرد باز هم از او پرسيد :مردم شهر تو چه جوريند؟

    گفت: خب ! مهربونند.

    پيرمرد گفت: اينجا هم همينطور !



    Source: http://www.datiki.com/fa/library.htm#short
    Category: داستان كوتاه | Added by: 20 (2009-01-29) | Author: Ehsan
    Views: 786 | Comments: 1 | Rating: 0.0/0
    Total comments: 0
    Name *:
    Email *:
    Code *:
    Copyright MyCorp © 2024