جارچيها را روانة كوچه و بازار كردند تا به مردم اطلاع بدهند كه
میتوانند هر كاري دلشان میخواهد بكنند.
جارچي
ها براي رساندن اين خبر به مردم، به مراكز تجمع اهالي شهر رفتند و با صداي
بلند به مردم گفتند:”آهاي مردم! آهاي ... ! بدانيد و آگاه باشيد كه از
حالا به بعد هيچ كاري ممنوع نيست.”
مردم كه دور جارچي ها جمع شده بودند، پس از شنيدن اطلاعيه، پراكنده شدند و بازي الك دولك شان را از سر گرفتند.
جارچي ها دوباره اعلام كردند: “میفهميد! شما حالا آزاد هستيد كه هر كاري دلتان میخواهد، بكنيد.”
اهالي جواب دادند: “خب! ما داريم الك دولك بازي میكنيم.”
جارچي ها كارهاي جالب و مفيد متعددي را به يادشان آوردند كه آنها قبلاً انجام میدادند و حالا دوباره میتوانستند به آن بپردازند.
ولي اهالي گوش نكردند و همچنان به بازي الك دولك شان ادامه داند؛ بدون لحظهاي درنگ.
جارچي ها كه ديدند تلاش شان بینتيجه است، رفتند كه به اُمرا اطلاع دهند.
اُمرا گفتند:”كاري ندارد! الك دولك را ممنوع میكنيم.”
آن وقت بود كه مردم دست به شورش زدند و همة امراي شهر را كشتند و بیدرنگ برگشتند و بازي الك دولك را از سر گرفتند
|