Friday, 2025-05-23, 11:32 AM

خوش آمديد

Main | Registration | Login
Welcome مهمان
RSS
نظرسنجی
نظرتون درباره اينجا؟
Total of answers: 35
آمار
آرشیو مطالب
Login form
موزیک آنلاین
جستجو
تقویم
«  May 2025  »
Su Mo Tu We Th Fr Sa
    123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031
دوستان
  • Create your own site
  • دست نوشته ها


    آن شب يادت هست؟ در يكي از عوامل "اغتشاشات"‌‌ ـ فيس بوك رو ميگم به همه ي ما اميدواري ميدادي
    حالا ما با كلي سوال بي جواب منتظر آمدنت هستيم تا خود به تمام علامت سوالهاي ما پاسخ دهي...
    آقاي ابطحي اگرچه اين روزها حرفهايي از پشت ديوارهاي زندان از شما مي شنويم و يا به شما نسبت داده مي شود ما را از شما دلخور مي كند اما خودت به ما ياد دادي آزادانه بيانديشيم پس ابطحي ما ميتواند آزاد بيانديشد مي تواند تغيير كند(يا به زور دچار تغيير شود !).
    نامه ات را براي فارس(!!!) خواندم فكر نمي كردیم طوري شود كه بين بودن و نبودن سايتت ـ موقتا نبودنش را ترجيح دهیم...
    اللهم فك كل اسير

    قضاوت با خودتان

    وب نوشته ها را هک کنید

    در روانشناسی آمده است که القای مسیله ای خلاف واقع، اگرچه بر همگان محرز باشد، اگر به صورت مداوم و مستمر انجام شود بسیار تاثیرگذار خواهد بود. این پدیده در محافل آکادمیک وهمچنین در افواه مردم به تلقین شهرت دارد. از همین روست که در بسیاری از معالجات روان شناسی برای غلبه بر وسواس و بیماری های مشابه از این روش برای درمان استفاده می شود. اگر این تلقین روزانه و به صورت مستمر برای مدتی مشخص تکرار شود، می تواند حتی به درمان کامل وسواس و بیماری های مشابه دیگر منجر شود.
    سه هفته ای است که از اولین حضور سران اصلاح طلبان و اعترافات آنها در دادگاه می گذرد. پرواضح است که بعد از انتخابات، بیداری و هوشیاری عمومی نسبت به مسایل روز کشور افزون شده و تداوم اعتراضات مردمی تا به امروز خود شاهدی است بر این مدعا. اگر چه بسیاری از مردم برای اعترافات مجعولی که بازداشت شدگان بدون داشتن حقوق اولیه یک زندانی کرده اند، تره ای خرد نخواهند کرد اما نمی توان تاثیر ناخودآگاه این پدیده را بر افکار عمومی کتمان کرد. کودتاچیان به خوبی می دانند که پخش اعترافات سران اصلاح طلبان در کسوت زندانیانی شکست خورده و در فضای رعب و وحشت و نا امیدی امروز ایران، بسیار اثرگذارتر از آنی است که بینندگان آگاه تلویزیونی در ذهن می پندارند. از همین روست که این دسیسه را تا به امروز بدون کم و کاست و با سناریویی دقیق دنبال کرده اند.
    اما امروز حربه تازه ای از اردوگاه کودتاچیان دیده شد. در اقدامی فریبکارانه وبلاگ محمد علی ابطحی در زندان به روز شد. ادامه همان سناریوی اعترافات تلویزیونی اما این بار از طریق کانالی که هزاران بازدیدکننده خاص خود را داشته است. در وبلاگ وبنوشته ها وعده داده شده که ایشان امیدوار است به زودی آزاد گردند تا بتوانند آزادانه دیدگاهایشان را با جامعه مطرح سازند. این زنگ خطری است که پستهای بعدی ایشان در راه خواهد بود. فارغ از اینکه آقای ابطحی تحت فشار مجبور به نگارش آن مطالب شده اند یا اینکه بعد از دو ماه و ده روز بی خبری و شکنجه روانی و اخبار دروغ و داروهای روان گردان دچار توهم شده باشند مطالب منتشر شده ایشان به مانند اعترافاتش در فضای عمومی مخاطبانش بی تاثیر نخواهد بود. اگر چه بایکوت کردن تلویزیون و ترویج ندادن اعترافات تلویزیونی سران اصلاحات به عنوان راه حلی برای کم کردن اثرات منفی اعترافات ناممکن بود، اما می توان توطئه نوشته های محمد علی ابطحی را با هک کردن وبلاگش خنثی کرد. به طور کلی شرایط نگارشات ابطحی از دوحال خارج نیست:


    در هر دو صورت هک کردن وبلاگ ایشان در نهایت اگر پر فایده نباشد در بدترین حالت بی ضرر است. چرا که از نوشته های احتمالی آتی ایشان دلی گرم نخواهد شد و حقیقتی فاش نخواهد شد. این عمل علاوه بر سم زدایی، آگاهی ما را از توطئه کودتاچیان نمایان می سازد و زنده بودن و دوام این جنبش سبز را سهل تر خواهد کرد. ۱/    زیر فشار و شکنجه و تهدید و ارعاب به نگارش وبلاگش دست زده که در این حالت اگر وبلاگش را هک شده بیاید خشنود هم خواهد شد. اگر هم از هک شدن وبلاگش بی خبر بماند، از شکنجه و فشار مجدد برای نگارش پستهای بعدی در امان خواهد بود ۲/    اگر در اثر اخبار غلط و زیر فشار، از تمیز دادن درست و غلط ناتوان شده – که صد البته با شکنجه های این دژخیم دور از واقع هم نیست – باز هم خدمتی به او شده است. چرا که مسلما بعد از آزادی و در شرایط عادی و بعد از مطلع شدن از آنچه در این مدت بر ایران رفته است از نوشته های خود خوشنود نخواهد بود.

     
    باز هم قضاوت با خودتان است...
    نامه ابطحي به فارس:
    پس از آن‌كه از هفته گذشته تمهيداتي ايجاد شد كه در درون زندان اوين بتوانم وبلاگم را بنويسم و با متوليان امر به اين نتيجه رسيدم كه آنها فقط بتوانند بگويند نكاتي را حذف كنم و موضوعات را من خود انتخاب كنم و بنويسم. اين كار آنقدر مورد استقبال قرار گرفت كه پديده‌اي مهم در تاريخ وبلا‌گ‌نويسي شد. مراجعه مستقيم به سايت روزانه از صد هزارنفر فرا رفت. خيلي القا كردندكه اين‌ها نوشته‌هاي خودم نيست و بازجويان فشار آورده‌اند كه وبلاگ بنويسم و يا آنان نوشته‌اند. گمانم بر اين است كه خود آنان هم مي‌دانند كه من ادبيات خاص خودم را دارم و كسي نمي‌‌تواند به جاي من بنويسد. اما ديروز فراخوان عمومي در سطح جامعه مجازي براي هك كردن سايت من صورت گرفت. هك كردن هميشه يك كار غير اخلاقي است و بخصوص اگر از سوي كاربراني باشد كه هميشه با سانسور مخالفت مي‌كرده‌اند. اين فراخوان عمومي به هك كه خود از پديد‌ه‌هاي غير قابل ما در دعوت به سانسور از سوي كساني است كه هميشه از سانسور نالان بوده‌اند.


    ديروز اين فراخوان نتيجه داد و در يك حمله وسيع به سايت من،‌آن را از كار انداختند و علاوه بر آن فيس بوك من نيز كه 5 هزار عضو و 3 هزار نفر در ليست انتظار داشته است از رده خارج شد.

    تاسف عميق خود را از اين برخورد غيرفرهنگي و غيراخلاقي اعلام مي‌دارم. اميدوارم با تلاش‌هايي كه در حال انجام است امكان ارتباط دوباره با خوانندگان داشته باشم. همين نكته اميددارم زودتر آزاد شوم تا همين مطالب را در فضاي آزادي بنويسم تا تاثيرفراوانتري داشته باشد.

    Views: 580 | Added by: 20 | Date: 2009-09-04 | Comments (0)

    به سبکی قاصدک از زمین بلند میشوم
    و خود را به دستان نوازشگر باد می سپارم
    چه بی دریغ مرا مینوازد...
                                      آرام...آرام...
    به سکوت گوش میکنم ...
    تمامی نجواها را پرواز میدهم تا حتی ارتعاشی مرا نلرزاند...
    قسمت هیچکس نیست...
    این خلوت ارزانی باد است...
    ء
    ء
    Views: 668 | Added by: 20 | Date: 2009-05-01 | Comments (2)

    میرحسین موسوی ـ سی و یکم فروردین ۸۸میرحسین موسوی، خاتمی نیست؛ چون فن خطابه نمی‌داند، زیاد لبخند نمی‌زند، سخنرانی حماسی و شورانگیز نمی‌کند، حتا به‌تازگی، دستان‌اش را هم به رغم اصرار خبرنگاران بالا نمی‌برد. میرحسین موسوی، خاتمی نیست؛ چون وقتی وارد سالن دیدار با اهل فرهنگ و هنر می‌شود، سالن به هوا نمی‌رود و دست‌زدن تا حد دردآمدن کفِ دست‌ها کش نمی‌یابد. موسوی، خاتمی نیست؛ چون پاسخ‌های کوبنده نمی‌دهد، هیجان یا ناراحتی‌اش را با جابه‌جا کردن پیوسته‌ی عمامه‌اش نشان نمی‌دهد، و حتا عینک‌اش را هم بالا و پایین نمی‌کند تا کمی هم با حرکات صورت و چشم‌هایش حرف بزند. موسوی، خاتمی نیست؛ چون با کلمه‌ها به شیرینی ور نمی‌رود، از واژه‌های تازه‌ساز بهره نمی‌گیرد و حتا وقتی جمله‌ای را تکرار می‌کند، تکراری بودن آن را معصومانه یادآوری می‌کند.

    او خاتمی نیست، چون اصلاً نه کاریزما و محبوبیت او را دارد، نه خاطره‌ی روشنی بعد از این همه سال در حافظه‌ی جمعی ایرانیان از او باقی مانده است؛ خصوصاً که مردم ایران پیشینه‌ی درخشانی در آلزایمر تاریخی دارند!

    اما...
    اما من باور کردم که او به دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی ایمان دارد. باور کردم که او دروغ نمی‌گوید، و از همین روست که گاه از پاسخ صریح دادن به پرسش‌های تند ابا می‌کند، بی آن‌که با کلمه‌ها بازی کند. باور کردم که او به هر‌ آن‌چه می‌گوید، خویشتن را متعهد می‌داند و از همین روست که هیچ اصرار تبلیغی و شعاری بر آن‌ها نمی‌ورزد. من باور کردم که میرحسین با ذهنیتی مهندسی که خصیصه‌ی شخصیتی اوست، بدون پیش‌بینی و محاسبه‌ی واقع‌بینانه، حتا در عرصه‌ی فرهنگ و هنر حرفی نمی‌زند.

    باور کردم که میرحسین عمیقاً منتقدِ اوضاع کنونی کشور است و نه تنها نگاهی اختصاصی از سر وظیفه‌ی یک رئیس جمهور به عرصه‌ی ستم‌دیده‌ی فرهنگ و هنر دارد که حتا دخالت عناصر فرهنگی و نخبه را در سایر عرصه‌های اداره‌ی کشور نیز ضروری می‌داند. من باور کردم که او وضعیت کنونی را ـ هم‌چنان که خود اشاره کرد ـ هم‌سان با آلمان شرقی در سال‌های آخرش می‌داند و من باور کردم ایمان او را به این حرف خودش که گفت: وقتی درباره‌ی دولت فرهنگی می‌خواهم صحبت کنم، اشاره‌ام به دولتی ست که فهم عمیقی از مسایل فرهنگی دارد و دولت غیرفرهنگی رویکردهایی را انتخاب می‌کند که به جای خدمت، مشکل ایجاد می‌کند. وقتی بحث سانسور و بستن فضا برای خلاقیت هنری مطرح می‌شود، مربوط به همین امر است.

    من باور کردم نگرانی و آزردگی‌اش را از تقسیم‌بندی‌های «خودی و غیرخودی» و برآيند فرهنگ و هنر سفارشی در سال‌های اخیر، وقتی که به شوروی اشاره کرد و گفت: هیچ نمونه‌ای در جهان وجود ندارد که هنر سفارشی و دولتی، فرهنگ کشوری را نجات داده باشد و اگر در ابتدای انقلاب مثلاً هنر سینما و هنرهای تجسمی توانست شکل بگیرد و پیش برود به دلیل فضای آزاد و غیر دستوری بود. زیرا فرهنگ را فرهنگیان می‌سازند نه دولت، و دولت به هیچ وجه متصدی نقاشی، سینما، تئاتر و ادبیات نیست، بلکه این هنرمند است که آن‌ها را ایجاد می‌کند.

    من باور کردم تلخی ِ کام‌اش را در لحظه‌ای که گفت: وقتی با دوستان سیاستمدار صحبت می‌کنم، همه تصدیق می‌کنند که هنر مهم است، اما همواره تصدیق آن‌ها با لبخندی همراه است که نشان‌دهنده‌ی عدم درک درونی از فرهنگ و هنر است.

    من باور کردم انگیزه‌ی حضورش را که همانا ایستادن در برابر روندِ پرشتاب قانون‌گریزی در همه‌ی عرصه‌های دولتی ست. باور کردم تعهد او را به جلوگیری از قانون‌گریزی در هزینه کردن درآمدهای عظیم مادی و معنوی کشور تا قانون‌گریزی در توقیف‌ها و فیلترها و لغو مجوزها و سلب آزادی‌های مدنی، وقتی که خیلی مطمئن و مهندس‌وار، بی هیچ شعار و بیان احساسی ـ که مثلاً هواداران‌اش را خوش آید ـ گفت: من از تمام اختیارات یک رییس‌جمهور استفاده خواهم کرد تا قانون پیاده شود و حتا اگر به مشکلی قانونی بربخورم، باز هم در چارچوب قانون برای اصلاح خودِ قانون همه‌ی تلاش‌ام را خواهم کرد.

    من باور کردم در این دیدار این حرفِ پیشین او را با این مضمون که: خاتمی با رفتن‌اش کاری اخلاقی کرد ولی آمدن من کاری غیراخلاقی نبود، و در آینده این را درک خواهید کرد. باور کردم تصویری را که او ـ بی آن که بگوید ـ در ذهن دارد از هزینه‌های بسیار گزاف و پیش‌بینی‌ناپذیری که مخالفان متحد، منسجم و قدرتمند خاتمی بر دوش خاتمی، جوانان، فرهیختگان و مردم می‌توانستند بگذارند. باور کردم ایمان میرحسین را به این که شاید بتواند مسیر دشوار «اصلاح» برخی امور را با هزینه‌های کم‌تری طی کند. کوچک‌ترین نکته‌ی شایان اتکای این باور، مثلاً ایستادن مجید مجیدی (با تعاریف تقریباً متفاوتی که از او در جامعه‌ی هنرمندان، مردم و نظام وجود دارد) دوشادوش میرحسین است که هرچند گویا بر اثر فشار فشارمندان از خیر سخنرانی در این دیدار گذشت،‌ ولی فیلم تبلیغاتی میرحسین ـ  یا یکی از آن‌ها ـ را قرار است او بسازد.

    میرحسین موسوی، خاتمی نیست و آشکار است که خاتمی هم نخواهد شد، اما من صداقت، توانایی، شهامت، ایستادگی، بی‌تعارفی‌، حسن خلق، صلح‌طلبی، جامع‌نگری، ژرف‌اندیشی، دلسوزی، میهن‌پرستی و فرهنگ‌دوستی او را باور کردم. به تعبیر استاد عباس کاظمی: "دولت اصلاحات قرار نیست گام‌های بنیادی برای تغییر جامعه بردارد. دولت اصلاحات قرار است یک سلسله اقدامات غلط یا درست را که به ناحق، دولت‌ها برعهده گرفته‌اند، انجام ندهد. در مرتبه‌ی دوم قدمی «کوچک» در سوق دادن جامعه به سمت عقلانیت و دموکراسی بردارد. بد نیست روشنفکران، هم به خود و هم به مردم تذکر بدهند که کارها و آرمان‌های بزرگ را در نظر پاس بدارند، اما در عمل از دولت‌ها اقدامات کوچک و عملی بخواهند."

    میرحسین موسوی، خاتمی نیست؛ او میرحسین موسوی ست. و من باور کردم صداقتِ او را در گفتن این کلام که گفت: "باور من «دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی» ست."

    پس، به احترام‌اش برمی‌خیزم، حتا اگر بدانم که حلقه‌ی فکری پیرامون او، برای میرحسینی که آماده‌ی تحولات جدیدِ فکری ست،‬ ‫شامل کسانی‌ ست که خود دچار شلختگی نظری‌اند و چه بسا او را به فضایی بکشانند که بعدها به سختی بتوان او را از آن بیرون کشيد. میرحسین برای غلتيدن به عرصه‌های نو در تفکر تحلیلی‌، به جای مشاوران فکری‌ای کنونی‌اش که گویا بصيرت نظری کافی ندارند، به مشاوران و اندیشه‌ورزانی نياز دارد  که گستره‌ی ذهن‌ و قدرت تحلیل نظری‌شان بسیار فراخ‌تر، به‌روزتر و کارآمدتر باشد تا کلی‌گويی‌هایی چون «الگوی زیست مسلمانی» از دقت نظری بیش‌تری برخوردار شود.
    Views: 590 | Added by: 20 | Date: 2009-04-29 | Comments (0)

    منبع:یاری نیوز

    و سایت کلمه

    ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق شهید عباسپور با صدور بیانیه‌ای حمایت خود را از مهندس میرحسین موسوی اعلام کرد.

    به گزارش پایگاه خبری یاری، متن کامل این بیایه بدین شرح است:

    هنوز که هنوز است نام جنبش دانشجویی برای بسیاری از زنان و مردان این مرز و بوم، تلاش در جهت تامین آزادی و مطالبات مردم را خاطرنشان می کند. دانشجویان دیروز اما این روزها در گروه هاي مختلفي تقسیم شده اند.گروهی با ناامیدی از تغییر اوضاع و شرایط راه هجرت گزیده اند و گروهی دیگر هنوز کورسویی از امید در دلهای خود به یادگار باقی گذاشته اند. کورسوی امیدی که در معرض تهدید بادهای هرزه ای قرار گرفته است.

    دانشجویانی که روزگاری دل نگران آزادی و حقوق شهروندی مردمان ایران زمین بودند پس از سالیان، نه تنها آن دغدغه ها را پا برجا می دانند، كه اینک با وجود پیشرفتهای رخ داده در کشور در اثر تلاشهاي پیشینیان، دغدغه های جدید یافته اند و باید دغدغه معاش مردمان ایران زمین را در دلهای نگران خود داشته باشند.اگر روزگاری برخی حاکمان دیرشنوا ، حقوق مردم را صدقه ای می دانستند که خود به مردم عطا کرده اند، آنان اینک نه تنها آزادی، بلکه معاش مردمان را صدقه ای می پندارند که آنان باید اعطایش کنند.گویی این مملکت را صاحبی غیر از آنان نیست.هزینه کردهای سلیقه ای بودجه و بذل و بخشش های ملوکانه در تبلیغات استانی از جیب مردم ، به نام مردم و به کام خود ، تا مورد آخر یعنی توزیع سیب‌زمینی‌های رایگان ، نشانه هایی از این نوع نگاه هستند.

    دانشجویان دیروز هنوز رویداد بزرگ و تاریخي دوم خرداد ٧٦ را به خاطر دارند. در اوج ناامیدیها و هنگامی که گروهی سواری خود بر اسب قدرت را دائمی می پنداشتند، پیشگام دعوت از مردی صادق برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری شدندتا امید به تاریخی دیگر برای مردمان ایران زمین رقم خورد. سالیانی گذشت و دانشجویانی که آرمانهای خود را درمسیر تحقق می دیدند امیدوارانه دل به رخدادی نوین بسته بودند غافل از اینکه ترک قدرت برای عده ای چندان سنگین بوده که حاضرند اصول خود را کنار نهاده و بی اصولی را بنا نهند.پس از سالیان سال اینک دانشجویان دیروز هر یک راهی برای خویش گزیده اند، اما هنوز بسیاریشان دل در تکرار حلاوت خاطره شکست حاکمیت یکدست دارندو امیدی دیگر یافته اند تا معاش و آزادی صدقه ای را در کنج تاریخ ببینند.

    دانشجویان دیروز دانشگاه صنعت آب و برق که در دوران دانشجویی خود توفیق فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان را داشته اند اینک فرصتی یافته اند تا همگام با دیگر فرزندان ایران زمین دراندیشه رها سازی ملت ایران از معاش صدقه ای، با وجود انتقادات جدی که به سیستم انتخابات فعلی دارند، به مشارکت فعال درانتخابات ریاست جمهوری و استفاده از این فرصت جهت ایجاد تغییر سازنده در روند اداره امور کشور بپردازند. آنان برای خود دلايلي دارند که با مردمان این مرز و بوم در میان خواهند گذاشت. آن چه اینک پیش رو است برخی از دلایل دانشجویان دیروز و خدمتگذاران همیشگی این مرز و بوم است:


    ١- با وجود اینکه بخش زیادی از قدرت سیاسی،اقتصادی و رسانه ای در اختیار نهادهای انتصابی و خارج از حیطه دولت است، با این حال نبايد با تحلیل ها و فرضیات غیر واقعی، نقش دولت در نحوه اداره کشور را کم اهمیت جلوه داد. خصوصاً اینکه تجربه عملکرد دولت در سه سال و نیم گذشته به خوبی نشان داد که نحوه عملکرد دولت می تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در سرعت بخشیدن به روند توسعه و یا بالعکس پسرفت و نابودی کشور داشته باشد. بنابراین تصمیم گیری در خصوص نحوه مشارکت در انتخابات آتی می بایست با اصلاح این فرض و البته با لحاظ سایر الزامات و پیش نیازهای حداقلی یک انتخابات سالم، آزاد و رقابتی صورت پذیرد.

    ٢- دانشجویان دیروز به رسم دلبستگی هاي ديرين ، بيش از همه همچنان اندیشه دانش و دانشگاه دارند. آن چه دراین سالیان برسر دانش و دانشگاه آمده است ،دست كمي از اندیشه سوزی و دانش سوزی مهاجمان به اين سرزمين ندارد.مدیرانی که باید برحکم وظیفه مدال و نشان برسینه فرزندان فرهيخته و كوشاي این سرزمین به سبب تلاش برای ادامه تحصیلشان می آویختند،ستاره هاي محروميت از تحصيل را در كنار نامشان نهادند. محروم ساختن فعالان دانشجویی منتقد از ادامة تحصیلات عالی، احکام تعلیق و اخراج و محرومیت از تحصیل علیه دانشجویان، انحلال انجمن های اسلامی و تشکل های دانشجویی مستقل در دانشگاه ها، صدور احکام حبس و بازداشت علیه فعالان دانشجویی منتقد، از بین بردن استقلال دانشگاه و تحمیل رؤسای فرمایشی بر دانشگاه هاگسترش نفوذ حاكميت نهادهاي نظامي،امنيتي در دانشگاهها، تنها نمونه ای از بسیاری مصائب است که بر سر دانش و دانشگاه آمده است.

    ٣-دانشجویان دیروز هرچند که در تلاش معاش گرفتار شده باشند اما همچنان آزادی را همچون گوهری جستجو می کنند.آزادی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی از جمله دغدغه هایی است که دانشجویان دیروز همچنان به آن مي انديشند.هرچند که تحدید آزادیها سالیانی است که رسم شده است اما چند سالی است که این رسم قوت بیشتري گرفته است.محدودیتهای ایجاد شده برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی دانشجویی، مطبوعات، احزاب ، نهادهای مدنی، فعالين زنان و تشكلهاي كارگري نمونه هايی از افزایش تحدیدها در سالیان اخیر است.

    ٤- آمارهایی که با وجود آمارسازیهای انجام شده نشان از اوضاع وخیم اقتصادی کشور دارد، از جمله افزایش نرخ تورم، بالا رفتن نرخ بیکاری، افزایش ضریب جینی بعنوان شاخص توزیع نا عادلانه ثروت،گرانی بی سابقه مسکن،تشديد تحريمها،رکود شدید در پروژه های عمرانی وخالی شدن حساب ذخیره ارزی، نشان از ضرورت حضور دولتی دارد که حداقل گوشی برای شنیدن توصیه های متخصصان اقتصادی داشته باشد نه اینکه انان را به داشتن اندیشه های قدیمی و غربی متهم نماید.

    ٥- قانون گریزی، تخلفات مختلف مالی و اداری که گوشه ای از آن در گزارش تفریغ بودجه سالهای٨٥ و٨٦ دیوان محاسبات منتشر گردید، از جمله انحراف ٥٤ درصدی از قانون بودجه سال ٨٦ (مجلس دست چين شده از دوستان دولت، گزارش از ١٤٠٠ تخلف و به عبارتی ٧ تخلف در هر روز می دهد) ، واریز نشدن بیش از یک میلیارد دلار از درآمدهای حاصل از فروش نفت به خزانه در سال٨٥ ، همچنین افزایش غیرقانونی تعرفه های برق در سال ٨٦ نمونه های بارزی از عملکرد دولت در این زمینه است.

    ٦- تصمیمات عجولانه و غیرکارشناسی در مجموعه دولت و تشدید آن پس از انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی به دستور رییس جمهور، یکی از شاخصه هاي اصلي دولت نهم است. نمونه کوچکی از این تصمیمات خلق الساعه و فرد محور را در موضوع عدم تغییر ساعت رسمی کشور در شروع سال٨٥ ،که بنا به گزارش مرکز پژوهش های مجلس منجر به خسارت حدود سیصد میلیارد تومانی به کشور شد می توان دید.

    اگرچه هر ملتی فرصتی را برای تغییر تاریخ خود دارد اما شاید این فرصت ها همیشگی نبوده و همیشگی نباشد پس بهتر آن ا ست که به انتظار فرصت های جدید، گذر فرصت های پبش رو را نظاره نکرد. دانشجویان دیروز، اینک بنا به آنچه گفته شد و دلايل بیشمار دیگر که ذکر آنها در این مجال نمی گنجد، تصمیم گرفته اند در انتخابات رياست جمهوري دهم رای دهند و دیگران را نیز به همراهی در سرنوشت سازی و ایجاد تغییر سازنده در کشور فراخوانند.

    لذا با توجه به مباحث پیش گفته و ضرورت تغيير در مديريت اجرايي كشور ، همچنین با عنایت به سوابق ارزنده و مدیریت شایسته جناب آقای مهندس میرحسین موسوی در دوران ‌٨ ساله جنگ و تاکید ایشان بر حمایت از آزادی بیان ، مطبوعات واحزاب و توجه ویژه به فعالیتهای فرهنگی و هنری، ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق(شهید عباسپور) ضمن احترام به سایر کاندیداها و حامیان ایشان، از بین گزینه های موجود، آقای مهندس میرحسین موسوی را مناسب ترین گزینه برای در دست گرفتن سکان اجرايي كشور دانسته و حمایت قاطع و همه جانبه خود از ایشان را اعلام مي دارد.

    در پايان اين مجموعه اهم درخواستها و انتظارات خود از ايشان را به شرح زیر اعلام می دارد:


    - استفاده از همه ظرفیتهای ممکن علی الخصوص پتانسیل گروههای اجتماعی جهت صیانت از آراي مردم در انتخابات آتی به عنوان گام اساسی جهت پیروزی و فراهم شدن زمینه ایجاد تغییر.
    - عملیاتی نمودن کلیه مفاد قانون اساسی بویژه توجه به اجرای کامل مفاد فصل سوم قانون اساسی در خصوص حقوق ملت.
    - اهتمام ویژه به استقلال دانشگاهها و انتخابي شدن رؤساي دانشگاهها، حمایت از آزادیهای آکادمیک و همچنین اصلاح قوانین محدود کننده فعالیتهای دانشجویی، جلوگیری از برخورد با فعالین و لغو احکام غیر عادلانه تعلیق دانشجویان و تشکلهای دانشجویی.
    - احیاء سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سایر نهادهای مشورتی و کارشناسی کشور که در دولت فعلی منحل و یا به حاشیه رانده شده اند.
    - پرهیز از نگاه ایدئولوژیک و آرمانگرایانه به بحث انرژی هسته ای و توجه به اصل هزینه- فایده و لحاظ منافع ملی در تصمیم گیریهای مربوط به این موضوع.
    - تلاش در جهت حذف ايدئولوژي محوري و دشمن جويي و اولويت دادن به تامين منافع ملي در روابط و مناسبات خارجي
    - تسریع در روند خصوصی سازی و كوچك سازي دولت و همچنین جلوگیری از واگذاری پروژه های عمرانی و صنعتی به پیمانکاران نظامی و دولتی در شرایط غیررقابتی.
    - ملاك قرار دادن تخصص و تجربه جهت به كار گماردن افراد در مناصب اداري.
    - حمایت از فعالیت احزاب و نهادهای مدنی، افزایش مراودات با آنها و استفاده از پتانسیل ایشان در اداره امور کشور.
    به امید داشتن ایرانی آزاد، آباد، و سربلند.
    ادوار انجمن اسلامی دانشجویان
    دانشگاه صنعت آب و برق(شهید عباسپور)

    Views: 605 | Added by: 20 | Date: 2009-04-20 | Comments (0)



    می خواستم بهت بگم چقدر پریشونم
    دیدم خود خواهیه ، دیدم نمی تونم
    تحمل می کنم بی تو به هر سختی
    به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
    به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

    به شرطی بشنوم دنیات آرومه
    که دوسش داری ، از چشم هات معلومه
    یکی اونجاست شبیه من ، یک دیوونه
    که بیشتر از خودم ، قدر تو رو می دونه

    چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
    تو می خندی ، چه شیرینه گذشتن
    تازه می فهمم ، تازه می فهمم

    تو رو می خوام ، تموم زندگیم اینه
    دارم می رم ، ته دیوونگیم اینه
    نمی رسه به تو حتی صدای من
    تو خوشبختی ، همین بسه برای من
    تو خوشبختی ، همین بسه برای من

    چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
    تو می خندی ، چه شیرینه گذشتن
    تازه می فهمم ، تازه می فهمم
    Views: 502 | Added by: 20 | Date: 2009-04-17 | Comments (0)

    وقتي فوتبال بوي سياست ميگيرد وقتي فوتبال عرصه اي براي مطرح كردن خود ميشود؛
    علي دايي از تيم سايپا به تيم ملي مي آيد؛
    شركت سايپا اسپانسر تيم ملي ميشود و 4ميليارد به تيم كمك ميكند؛
    علي دايي بركنارميشود و محمد ميلي كهن مربي جديد سايپا جاي علي دايي اي را ميگيرد كه چند ماه قبل در دادگاه درحال دعوا بودند؛
    ايران خودرو رييس سايپايي پيدا ميكند؛
    همه چيز بودار است و حالم از اين بو بهم ميخورد.
    چرا سوء استفاده از علاقه مردم به فوتبال؟

    Views: 518 | Added by: 20 | Date: 2009-04-08 | Comments (0)

    من قصد نفي بازي گلها و باران را ندارم
    شايد براي من كه همزاد كويرم شبنمي نيست
    شايد و هزاران شايد ديگر


    تو باراني تر از بهاري
    كافيست كمي ابري شوي

    Views: 549 | Added by: 20 | Date: 2009-04-05 | Comments (3)

    حسين زمان را يادتان هست؟ يادم هست هميشه موسيقي پاپ فقط با او معني ميشد درمناسبتها آهنگهاي او بود كه فقط از راديو و تلويزيون پخش ميشد...
    او الان كجاست؟! وقتي از او ميپرسند چرا كمكار شده اي تمام وجودش ميسوزد...
    او سالهاست از هياهوي شهرما دور شده است؛ استاد دانشگاه كيش با تمام مشكلاتي كه براي حذف او شده است...

    بدانيم هنوز نفس ميكشد؛ دلش براي مردمش مي تپد ولي او را فراموش كرده ايم...
    بد زمانه ايست...
    مي ترسم نكند فيلتر شده باشد؛باز نميشود...وبلاگش باز نميشود با ترفندي باز ميكنم و اين مطلب دلم را ميلرزاند


    چندی پیش هفته نامه ایراندخت با مدیر مسئولی آقای حسین کروبی و تحت نظارت آقای قوچانی مطلبی در مورد نسل اولیهای موسیقی پاپ تحت عنوان ستاره های دنباله دار

    منتشر نمود که جوابیه ای برای آن هفته نامه نوشتم و قصد داشتم برای این نشریه ارسال نمایم ولی منصرف شدم و احساس کردم این نوع تحلیل ها ارزش پاسخگویی ندارد آن هم پاسخ به نشریه ای که در این عرصه پر هیاهو و پر مسئله نظرش معطوف است به دکوراسیون داخلی منزل فلان هنرمند عرصه سینما و تلویزیون  ولی از آنجا که بعضی از دوستان از چنین قضاوتی آزرده شده بودند تصمیم گرفتم متن جوابیه را در وبلاگم قرار دهم تا حد اقل در نشریه شخصی خودم برای دوستان عزیزم نظرم را داده باشم .بریده مطلب مذکور را در همین پست برای آگاهی دوستان قرار داده ام .

    1

    نشریه محترم ایراندخت
    با سلام و آرزوی توفیق برای شما لازم دیدم پس از رویت مقاله ای تحت عنوان ستاره های دنباله دار در صفحه شماره ۲۶ آن هفته نامه به تاریخ ۱۰ اسفند ۸۷ ، نکاتی را متذکر شوم و امید دارم به گونه ای مقتضی نوشته من را در هفته نامه ایراندخت منعکس نمایید .
    سال ۷۵ که جرأت حضور  در عرصه موسیقی پاپ برای خیلی ها وجود نداشت همین جماعت به تعبیر شما نسل اولی ها آمدند و طلسم را شکستند و عرصه را برای حضور نسل های بعدی آماده کردند . زمانی که تصمیم به اجرا ی زنده میگرفتیم ما را به مرگ تهدید میکردند ، با پنجه بوکس و زنجیر از ما و هوادارانمان پذیرایی میکردند و ما زیر باران این تهدیدات و ناسزاگویی ها از حضور و زنده کردن موسیقی موسوم به پاپ شانه خالی نکردیم . آن زمان شما تحلیلگران صاحب نظر عرصه موسیقی و دلسوزان این هنر کجا بودید ؟ جناب آقای حسین کروبی ، مدیر مسئول هفته نامه ایراندخت ، یادم نرفته در جلسه ای که به دعوت پدر و مادر جنابعالی شرکت کرده بودیم یک روحانی مسئول برگزاری مراسم با کمال بی ادبی به پشت سن آمد و  صدا زد آقایان مطربها آماده بشن بیان برنامه شون را اجرا کنند که با عکس العمل بسیار شدید اینجانب مواجه شد ، آری ما در چنین فضایی و در چنین جوی پای به عرصه هنر موسیقی گذاشتیم . آن زمان ما با عشق و علاقه اعتقادی پای به میدان گذاشتیم و برای شخص من مبارزه با تفکرات ارتجاعی در میدان هنر و البته هنر موسیقی همانند حضورم بود در میدان نبرد و مبارزه هشت سال دفاع از کشور و میهن عزیزم ایران .
    وقتی رسانه ملی تبدیل شد به محل تخریب هنر موسیقی ، وقتی اهداف سیاسی نوع وسیله را برای رسیدن به اهداف سیاسی  توجیه میکرد ، وقتی قرار شد هنرمندان ابزار رسیدن به قدرت و فریب مردم شوند من و امثال من به اعتراض فرصت های طلایی را از خودمان گرفتیم و داوطلبانه خواستیم تا کارهایمان از صدا و سیما پخش نشود  و به تعبیر شما در اوج قدرت ناگهان از میدان هنر منها شدیم ، آن زمان شما ژورنالیست های روشنفکر و هنر دوست کجا بودید ؟ آنگاه که ما نیاز به حمایت داشتیم تا از حرمت هنر پاسداری کنیم شما به چه کاری مشغول بودید که امروز اینگونه  در مورد من و ما قضاوت میکنید .
    اگر به هنرمند فرمایشی بودن تن داده بودیم و نقل مجالس آقایان میشدیم و به سفارش کار تولید میکردیم و عرضه مینمودیم قطعا امروز بر عرش نشسته بودیم و نه بر فرش اما چکنیم که به هنر فروشی خو نکرده ایم . فرموده اید هر بار که توفیقی پیدا نکردیم سراغ شغل دیگر خودمان رفتیم غافل از اینکه من هیچگاه هنرم را منبع درآمد و شغلم قرار ندادم و به همین دلیل نیز در عرصه هنر بنده مادیات نبودم و دریغ از فهم این مطلب توسط شما که اصولا نگاهتان به هنر از جنسی دیگر بوده است .
    امیدوارم متوجه شده باشید چرا حضور من و ما در عرصه هنر کم رنگ شده بود و شده است . وقتی سالهای متوالی به شما مجوز اجرای زنده ندهند ، وقتی بر اساس یک تمایل دو طرفه سالها حضور شما در رسانه منتفی شود و وقتی نام شما سال ها در لیست ممنوع الپخش ها باشد حتما برای یک هنرمند یعنی مرگ تدریجی ولی بر خلاف خواسته  آن کسانی که منتظر نابودی ما بودند هنوز زنده ایم و نفس میکشیم . اما برایمان درد آور این است که حتی امثال شما که ادعای روشنفکری دارید نیز نفهمیدید ما چه کردیم و جوانمردانه قضاوت نکردید .
    اینکه مردم ما را میخواهند و کارهایمان را دوست دارند یا نه ،با مردم، ولی این تعبیر که ما هر از گاهی هوس میکنیم و بر میگردیم جز از یک فکر منحرف و جز از یک وجدان خواب بر نمی آید . واقعا این اوج بی انصافی و ناجوانمردی است که یک نشریه به اصطلاح اصلاح طلب روشنفکر مآب در باره من و امثال من اینگونه قضاوت نماید و از همه بیشتر برای آقای قوچانی متاسفم که تحت نام ایشان این بی حرمتی ها صورت میگیرد .  البته شاید انتظار من از هفته نامه ای که توجه ویژه اش به هنر در دکوراسیون داخلی منزل یک هنرپیشه سینما خلاصه میشود انتظار نا بجایی است .خداوند وجدان ما را همواره بیدار نگه دارد.
    حسین زمان


    Views: 517 | Added by: 20 | Date: 2009-04-03 | Comments (0)

    يه كم زيادي خودموني

    Views: 504 | Added by: 20 | Date: 2009-04-03 | Comments (0)

    آقاي چاوز باز هم به ايران آمد
    ...


    نكته جالب اين كه حالا كه هوگوي عزيز كاپشن احمدي نژادي پوشيده محمود ما كت شلواري شده


    Views: 557 | Added by: 20 | Date: 2009-04-03 | Comments (1)

    « 1 2 3 4 5 6 »
    Copyright MyCorp © 2025