لینكلن در نظریه دموكراسی میگوید: فرض بر این است كه انسان حیوان ناطق (عاقل و متفكر) است ولی انسان حیوانی عاطفی است و فقط گهگاه عاقل و متفكر است. ما خیال كردیم قدرت در عدد است و گرفتار میان مایگی شدهایم. هرچه عده رای دهندگان بیشتر باشد، برگزیده آنها از حیث كیفیت و صفت، عادیتر و معمولیتر خواهد بود.
چون بیشتر مردم (عوام) از بزرگان خود بزرگی و دوراندیشی نمیخواهند، بلكه دهانی گشاد برای پرگویی و نانی بخور و نمیر میخواهند. در فضای كنونی میهنم معتقدم كه یك سری هستند كه به هر حال رای میدهند و جماعتی وجود دارد كه به هر حال رای نمیدهند. روی سخن من با آن عده از مردم است كه دل در گرو دموكراسی دارند و برای آبادی و آزادی دریافتهاند بیدغدغه نیستند و به صرافت نیز دریافتهاند كه رهایی یك شب اگر هم به دست آید زود از دست خواهد رفت.
البته نه به این كندی كه گاه شگفتم میزند كه ما چگونه از عصر حجر تاكنون به در آمدهایم. به گفته خودم در چكامه ققنوس از تك بوتههای آزادی برای ققنوس آشیانه میسازند و اما آنچههایی كه آنها را از شور و شوق اندكی واپس میزند یكی همین نظارت استصوابی است كه مانع از آن است كه مقولهای به نام شایستهسالاری یا فرهیختهانگاری به منصه ظهور بنشیند.
امیدمندیم در سالهای نه چندان دور به این فضیلت برسیم كه چیزی به نام منافع ملی میبایست ارجح و افضل تعلقات و خواستههای شخصی مدنظر قرار گیرد. واضح است كه رئیسجمهور به عنوان راس قوه مجریه نگاهبان اجرای مفاد قانون اساسی كشور است. متاسفانه قانون اساسی اكنون خود مانعی است برای اجرای برنامههای كلان مدیریتی و منافع جمعی و ارتقا و اتصال به حلقههای پرش علمی و عملی و تكنولوژی جهانی؛ از این رو انتظار داریم رئیسجمهور در وقت مقتضی تقاضای بازنگری به قانون اساسی را از قوه مقننه داشته باشد.
هوش زیادی نمیخواهد كه یك ایرانی عاشق و فرهیخته تفاوت فاحش درایت و كفایت آقای موسوی را با دیگر نامزدهای ریاست جمهوری دریافته باشد. گرچه در زمینه و بدنه مدیریتی، آقای كروبی انتخابی قابل تامل دارد و در بدنه مشاورتی، آقای رضایی كفه اندیشهوری را پیشنهاد دادهاند.
من آرزویم این است كه اگر آقای موسوی (همكارم در دانشكده هنرهای زیبا) بر مسند سیاسی میهنم جای زد، از این دو نكته غافل نماند و نپندارد كه اگر كسی در كمپ رقیب پا زد، فردا در پیكره نوین سیاسی جایی نمیتواند داشته باشد. نكته آخر اینكه دوستتر داشتم، خواهر عزیزم خانم رهنورد و بانوی نخست ایران با یك مانتوی سفید، یك روسری سبز و شال انگوری در صحنه آمد و شد با مردم حضور یابد. چون به گفته دانشجویان دانشكده هنرهای زیبا یكی دو بار تصاویری از دیگر نامزدها با خانمهایشان در تلویزیون دیدهاند كه اگر در جای دیگری آنها را ببینند مطلقا نمیشناسند؛ چون به جز یك حجم سیاه چیز دیگری قابل رویت نبوده است.
چگونه در این كشور ایزدی
برومند گردد نهال بدی
به مشت گران یابد از ما جواب
هر آن كس كه خواهد این ملك خراب
چه خوش گفت استاد دانای توس
كه در ملك شعر و ادب كوفت كوس
چو ایران نباشد تن من مباد
چنین دارم از موبد پاك یاد