Thursday, 2024-11-28, 6:40 PM

خوش آمديد

Main | Registration | Login
Welcome مهمان
RSS
آرشیو موضوعی
سياسي [84]
اجتماعي [11]
اقتصادي [12]
فرهنگي [14]
دانشگاه [5]
ورزشي [25]
IT [7]
مذهبي [5]
متفرقه [3]
طنز [4]
نظرسنجی
نظرتون درباره اينجا؟
Total of answers: 35
آمار
آرشیو مطالب
Login form
موزیک آنلاین
جستجو
تقویم
«  September 2009  »
SuMoTuWeThFrSa
  12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
27282930
دوستان
  • Create your own site
  • Main » 2009 » September » 7 » من و دوستان قدیم و حادثه های اخیر !
    11:21 PM
    من و دوستان قدیم و حادثه های اخیر !

    گاه نوشت محمد نوری زاد


    دوستان دیرین من ، با رویت قلمی که امروز به گونه ای دیگر می نویسد برآشفته اند . آنان ، سالها مرا همراه و همفکر خود می دانستند . و لابد می پنداشتند این قلم درهمه حال می بایستی حرمت این همجواری فکری را برآورد . آنان ، هرگز انتظار این را نداشتند که یک روز ، صاحب نوشته ها و فیلم هایی که بی محابا و در قاموسی به مقیاس همه یا هیچ ، به جانبداری از کیان نظام می شتافت ، امروز نفس زنان در جانبداری از مردم کوچه و بازار ، سرخود درمیان کف دست گیرد و سخن از احقاق حقوق تباه شده مردم در انتخابات اخیر براند . من به آنان حق می دهم . و به ترشرویی آنان نیز .

    دوستان من ، آنان که از مطالعه نوشته های اخیر صاحب این قلم ، شکیبایی خود را ازکف داده اند ، مرا به اکبرگنجی و نوری زاده و مخملباف بند کرده اند و لابد عواقب آنان را برای من رصد می کنند . دوستان قدیمی من ، اما دراین کشاکش  بنیادین ، هیچگاه به این نیندیشیدند که : ما برای ابراز حقانیت خود ، مجاز به اتخاذ رویه های نازیبا و غیرانسانی نیستیم . و به این نیز بها ندادند که : فرو شدن به عمق یک حادثه خونین ، تنها درشرایطی مجاز است که از آن رضایت حقتعالی مستفاد شود .  مردم ما در سالهای خونین دفاع مقدس ، سرفرازانه به میان آمدند و از همه داشته های خود گذشتند . این شکوه انسانی ، درهر فرهنگ و منشی ، محترم و افتخارآمیز است . مردم ما مردند و آواره شدند اما به دشمن سراسیمه  اجازه ندادند به یک متراز سرزمینشان تجاوز کند . ما درهمه حال از یک چنین شکوهی جانبداری خواهیم کرد و شهدای این حادثه بزرگ ، وابستگان روحی و عاطفی و ایمانی همه مایند . ما ، هرگز نباید این سترگی مردان و زنانمان را ، و ددخویی دشمن را به فراموشی بسپاریم . ما بودیم و هیبتی به اسم دشمن . با فرایندی که می توان از یک دشمن واقعی تجسم کرد و به مقابله اش شتافت . در آن کشاکش ، دشمنی به تباهی ما اراده کرده بود که : غریبه بود . از آنسوی مرزها آمده بود . با ما تعارف نداشت . آشکارا به مقاصد خود اصرار می ورزید .

    اما درکشاکش اخیر ، غریبه ای درکار نبود . فرزندان یک خانواده برای سامان کشور سربرآورده بودند . قبول دارم که دشمن مشخص و تابلودار ، برای مردمان یک کشور ، خواستنی تراز دشمن پنهان و چهره پوشانده است . این را تاریخ به ما آموخته است . اما در انتخابات اخیر ، اگر همانند همیشه به رد پای دشمن بیرونی و اراده آمریکا و اسراییل پناه نبریم ، کسی و کسانی درصدد براندازی نظام نبودند . آنان ، در غلیظ ترین وجه ممکن ، خواستار تغییر بودند . تغییراتی که همه ما خواستار آنیم .

    اگر مقصرین حادثه های اخیر را طبق اخبار و شواهد رسمی حکومت ، آقایان : هاشمی و موسوی بدانیم ، این دو ، نمی توانسته اند به براندازی نظام بیندیشند . چرا که با برچیده شدن بساط این نظام ، اول کسانی که باید به محاکم براندازان فراخوانده می شدند ، خود این دو بودند . کدام بند و تبصره و قانون این نظام است که بی امضای هاشمی سربرآورده باشد ؟ اگر بنای براندازی بود ، اول مجرمی که سرش به تیغ محکمه براندازان سپرده می شد ، هاشمی بود . و موسوی نیزهمین گونه . موسوی نیز کم نقشی در سالهای نخست وزیری اش – درسامان دادن به خواست های نظام - نداشت . پس موسوی و هاشمی که مجرمان اصلی این جریاناتند ، به دلایلی که به خودشان مربوط است ، دریک صف سیاسی قرار می گیرند و  آنانی که هیچ تغییری را برنمی تابند ، درصف مقابل . باورم براین است که داستان براندازی نرم و انقلاب مخملی ، انگی است که نه به هاشمی می برازد و نه به موسوی . درست به همان دلایلی که گفتم . این دو ، خواستار تغییر بوده اند . همین . و صف مقابل ، از همنشینی هاشمی و موسوی ، براندازی خود را برداشت کرده است . مثلا : موسوی و هاشمی ، درفردای پیروزی شان نمی توانسته اند خواستار برچیده شدن امهات نظام – مثل ولایت فقیه و تسلط روحانیان برمقدرات کشور– شوند . چرا که هردوی اینان برای قوام و برپایی این اصول ، زحمت ها کشیده اند و مبارزه ها کرده اند . با یک پیروزی انتخاباتی ، اینان نمی توانستند به بدنه حیثیتی خود پشت پا بزنند . اما کارکه بالا گرفت و خون ها که ریخته شد ، باید دلایل دهان پرکنی به میان کشیده می شد . مثلا بابت آن همه خون ناحق ، نمی شد مسائل جزیی را بهانه آورد . که اینان ، هاشمی و موسوی ، خواستار تغییرات در فضای سیاسی و  دستگاه های اجرایی و قضایی و مختصات اجتماعی بوده اند . باید پای اجنبی ها و داستان براندازی به میان آورده می شد تا دفعتا هر مدعی  با شنیدن این برچسب سرجایش بنشیند و فرصت احتجاج  از او گرفته شود . نویسنده این سطور ، خود از منتقدین همیشگی سیاست های آقای هاشمی بوده است . نوشته های حقیر در نقد  سالهای ریاست جمهوری وی ، گواه این مدعاست . اگرچه بسیار مشتاقم بدانم درخلوت آقای هاشمی و موسوی چه گذشته و چه مشترکاتی این دو را درکنارهم گذارده ، اما صرفنظر از این اشتیاق شخصی ، همه تحرکات انتخاباتی آقای موسوی را به شرط  پیروزی ، درراستای ایجاد تغییرات رویین ، و نه بنیادین می دانم . و باورم براین است که پای هیچ اجنبی هم درکار نبوده است  . یک کشمکش متداول خانوادگی بود که بجای مدارای پدرانه ، کار ، متعمدانه به مشاجرات خونین کشانده شد . 

     حالا ، من هستم و این حادثه خونین . و این که به عنوان یک ناظر ، جانب کدام صف را بگیرم . صفی که خواستار تغییر بود – با هرنیت – و صفی که این تغییر را برنمی تافت . تمایل به تغییر در رویه های نامبارکی که دراین سالها در بدنه نظام خانه کرده بود ، خواست هر انسان منصفی است . مثلا مافیایی که در دستگاه قضایی نفوذ کرده اند و هرتغییری می توانست بساط نفوذشان را برآشوبد ،  نمی توانست به خواست بدیهی پیروز انتخابات تن دردهد . مافیاهای دیگر نیز به همین شکل . مثلا تجسم این که یکی پیدا بشود و به مسئول آستان قدس رضوی بگوید : آقا ، شما بابت اینهمه پول و اختیاراتی که داری ، یک گزارشکی باید به مردم بدهی ! این سخن ، حتی تجسمش هم  آدم را مورمور می کند . چه برسد به این که طرف ، در رسانه ملی ، پیش چشم خلایق ، به کارهای کرده اش ، به خلاف های متداولش ، به پولهای به باد داده اش ، بخواهد پاسخ بدهد . حالا شما خود قاضی این کشمکش . من نویسنده که صاحب اندکی تعقلم ، باید جانب کدام صف را می گرفتم . صف همیشگی ؟ یا صفی که پرچم تکان می دهد که : حق را درمن هم جستجو کن . خون ریخته شده مرا هم ببین . تهمت ها و بی آبرویی هایی را که برمن روا شده نیز ببین . سخن آخر این که : من ، همان فیلمساز و همان نویسنده سالهای متمادی طرفدار این نظامم . با این تفاوت که ظلم را ، درهر صف و درهر لباس برنمی تابم . مثل همیشه . نوشته های من و آثار هنری من گواه این مدعایند . من ، تلخ زبانی دوستان دیرین خود را به جان می خرم و از این که آنان را از دست می دهم مکدرم ، اما جانبداری از حق ، نه متاعی است که با رفیق بازی و چشم پوشی از حق  برآید .


    Category: سياسي | Views: 723 | Added by: 20 | Rating: 0.0/0
    Total comments: 0
    Name *:
    Email *:
    Code *:
    Copyright MyCorp © 2024