عبدالکریم سروش روشنفکر دینی شناخته شده ایرانی نیمه شب گذشته وارد تهران
شد. سروش پیش از این در تابستان سال 1385 بود که به ایران آمد و پس از آن
اما بهرغم آنکه سالانه بین یک تا دوبار به ایران میآمد، به ایران نیامده
بود.
به گزارش نخستين و به نقل از آفتاب، بدین ترتیب بازگشت عبدالکریم سروش به
ایران پس از دوسال و نیم غیبت، چه بسا کمی دور از انتظار نیز به نظر
میرسید؛ خصوصاً آنکه در مدت این غیبت، طرح برخی مواضع جدید فکری از سوی
او با واکنشهای تند و افراطی در داخل کشور نیز مواجه شده بود. تا آنجا که
خرداد ماه امسال روزنامه «کیهان» با انتشار گزارشی از جلسهای که مدعی شده
بود جمعی از اصلاحطلبان در آن حضور داشتهاند، خبر از نگرانی آنها از
تبعات برخی سخنان عبدالکریم سروش و تاثیر آن بر پایگاه اجتماعیشان داده
بود.
کیهان در بخشی از گزارش ادعایی خود به نقل از یکی از حاضران در آن جلسه
خطاب به خاتمی نوشته بود که آقای خاتمی که رابطه رفاقت و آشنایی نزدیک با
سروش و شبستری دارد، مناسب است که به صراحت از آرای آنها درباره قرآن و
وحی، اعلام برائت کند.
این فشارها بر اصلاحطلبان تا حدی بود که سید محمد خاتمی در یک سخنرانی
خود، انتقادی را نیز نسبت به عبدالکریم سروش مطرح کرد. سروش اما پس از
غیبتی دو سال و نیمه به ایران بازگشته است اگرچه حضور او در ایران کوتاه و
موقتی خواهد بود.
مطابق نظرسنجیای که تابستان امسال مجله آمریکایی «فارن پالیسی» و نشریه
بریتانیایی «پراسپکت»،از خوانندگان خود برای انتخاب صد «روشنفکر مردمی»
انجام داده بودند، نام عبدالکریم سروش در کنارشیرین عبادی در میان نفرات
اول تا دهم روشنفکران مردمی جهان قرار داشت.
این درحالی بود که نفرات برگزیده اول تا دهم در این نظرسنجی – به جز
عبادی(نفر دهم) و سروش (نفرهفتم)- ازاین قرار بودند: فتحالله گولن، محمد
یونس، یوسف القرضاوی، اورهان پاموک، اعتزاز احسان، عمرو خالد، طارق رمضان،
محمود مدنی.
جالب اینکه این رأیگیری که بیش از پانصد هزار نفر طی چهار هفته در آن
شرکت کرده بودند فقط برای انتخاب روشنفکران مسلمان انجام نشده بود و با
این حال، به دلیل حضور نام چهرههای سرشناس مسلمان در این نظرسنجی، این
شایبه شکل گرفت که نوعی سیل آرا بهسوی روشنفکران سرشناس مسلمان از سوی
خوانندگان مسلمان سرازیر شده تا آنها، در جایگاه بالاتری به نسبت
چهرههایی همچون «نوام چامسکی» و «آمارتیا سن» قرار بگیرند.
اما این اتفاق به هرحال حاوی این پیام روشن بود که عبدالکریم سروش، صرفاً
یک چهره شناخته شده ایرانی به حساب نمیآید و با توجه به ترجمه آثارش به
زبانهای مختلف دنیا، مخاطبانی جهانی برای خود پیدا کرده است. گفتنی است
که در آن نظرسنجی نام نوام چامسکی، ال گور، برنارد لوییس، اومبرتو اکو،
آمارتیا سن، فرید زکریا، گری کاسپاروف و ماریو بارگاس یوسا در ردههای
پایینتر قرار گرفته بود.
عبدالکریم سروش در مصاحبهای که در آخرین سفر خود به ایران انجام داده
بود، در پاسخ به این سوال که "چرا شما به جای مسافرت گاه به گاه به خارج
از کشور، گاه به گاه مسافرتی به داخل کشور دارید؟" گفته بود که «رفتن من
به خارج از کشور علل بسیار داشت. یکی از آنها همین بود که من حقیقتا در
داخل کشور احساس می کردم منشاء اثر مفیدی نیستم. من سالها بود که دستم از
تدریس و خطابه بسته بود و نمی توانستم با دانشجویان و مستمعان خودم
ارتباطی مستقیم برقرار کنم. به همین دلیل هم وقتی دعوتی از دانشگاه
هاروارد و جایی دیگر به دستم رسید، در پذیرفتن آن تردید نکردم. اما در
کنار این، میدانستم که پارهای از افراد هم از نبودن من در اینجا
خشنودند... رفتن من به امر کسی یا به تشویق کسی نبود».
سروش در آن گفتگو با اشاره به اینکه مشکل او در دوران حضور اصلاحطلبان در
قدرت نیز حل نشده باقی ماند، در شرح داستان رابطه خود و اصلاح طلبان نیز
با اعلام اینکه «پدرخوانده اصلاحطلبان نبودم»، به کنایه تصریح کرده بود
که «بنده یکی از سرنشینان کشتی اصلاح بودم و نه ناخدای این کشتی بودم و نه
راننده و نه شاگرد راننده آن».
عبدالکریم سروش که اکنون 63 سال دارد به تدریس اسلام و اندیشه سیاسی در
دانشگاه «جورج تاون» آمریکا مشغول است. او از سال ۱۳۷۸ به تدریس در
دانشگاههایی مانند «هاروارد» و «پرینستون» مشغول بودهاست.
سروش که تحصیلات متوسطهٔ خود را در دبیرستان علوی گذرانده و در دانشگاه
تهران نیز به تحصیل در رشته داروسازی پرداخته است، در اوایل دهه ۵۰ شمسی
عازم لندن شد و به مطالعه و تحصیل در فلسفه تحلیلی پرداخت. او پس از
انقلاب و باز گشت به ایران، فلسفه علم و فلسفه تاریخ را در دانشگاه تهران،
دانشگاه بینالمللی قزوین،دانشگاه مشهد، دانشگاه شیراز، دانشگاه تربیت
مدرس و موسساتی چون انجمن حکمت و فلسفه تدریس کردهاست.
سروش پس از انقلاب فرهنگی به حکم امام خمینی(ره) به عضویت در ستاد انقلاب
فرهنگی درآمد و اگرچه در این سالها بسیار تاکید کرده که ستاد انقلاب
فرهنگی پس از انقلاب فرهنگی و به منظور بازگشایی دانشگاه راه اندازی شد
اما منتقدان او حضورش در آن ستاد را به معنی همراهیاش با برخوردهای حذفی
انجام شده در آن سالها تفسیر میکنند.
سروش در پاسخ به این منتقدان البته گفته است که «جناحهایی در کشور مایلند
اولاً شورای انقلاب فرهنگی را در تصفیه اساتید خلاصه و ثانیاً اعضای آن را
هم در وجود بنده خلاصه کنند».
سروش همچنین تصریح کرده است که «گرچه پاکسازیها عزلاً و نصباً و قانوناً
به ما ربطی نداشت، من غایت جهد خود را برای دستگیری از افتادگان میکردم.
یک قلم بگویم که از ستاد انقلاب فرهنگی خواستند که همه دانشجویان
تودهای، از مبتدی تا منتهی را از دانشگاه اخراج کند. احتجاج ما سود
نداشت. ما که مصلحت را در این امر نمیدانستیم پناه به آقای خامنهای و
سپس آقای هاشمی بردیم. و آقای هاشمی بود که توانست رای را برگرداند و به
تودهایها اجازه دهد تا تحصیلشان را به پایان ببرند».
وی در این باره افزودهاست: «در این باب بیش از این نمیگویم چون اصل شبهه
را روا نمیدانم. آنکه برای تودهایها چنین میکند با غیرتودهایها چه
خواهد کرد؟ به هر حال شاید همین ایستادگی در برابر حکم اخراج تودهایها
بود که باعث شد روند اخراجها، اگر هم صورت گرفت که صورت گرفت از مسیری
خارج از ستاد انقلاب فرهنگی انجام پذیرد».
این سخنان سروش اما به نظر نمیرسد که منتقدان او را قانع کرده باشد
آنچنان که گویی "انتقاد تند از سروش به واسطه حضورش در ستاد انقلاب
فرهنگی" تبدیل به یک کلیشه رایج در میان مردم و حتی لایههایی از
روشنفکران شده است.
در هفتههای اخیر نیز البته صداوسیما به صورتی ابزاری با بازپخش مکرر فیلم
سخنرانیهای سروش در زمان انقلاب فرهنگی، به نظر میرسد که به دنبال به رخ
کشیدن گذشته او باشد.